کتاب مقدس, مرقس , فصل 11. is available here: https://www.bible.promo/chapters.php?id=10968&pid=43&tid=2&bid=30
Holy Bible project logo icon
FREE OFF-line Bible for Android Get Bible on Google Play QR Code Android Bible

Holy Bible
for Android

is a powerful Bible Reader which has possibility to download different versions of Bible to your Android device.

Bible Verses
for Android

Bible verses includes the best bible quotes in more than 35 languages

Pear Bible KJV
for Android

is an amazing mobile version of King James Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible BBE
for Android

is an amazing mobile version of Bible in Basic English that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible ASV
for Android

is an amazing mobile version of American Standard Version Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

BIBLE VERSIONS / کتاب مقدس / عهد جديد / مرقس

کتاب مقدس - Old Persian Version, 1815

متّی مرقس لوقا

فصل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16

1 و چون نزدیک به اورشلیم به بیت فاجی و بیت عنیا بر کوه زیتون رسیدند، دو نفر از شاگردان خود را فرستاده،

2 بدیشان گفت: «بدین قریه ای که پیش روی شما است بروید و چون وارد آن شدید، درساعت کره الاغی را بسته خواهید یافت که تا به حال هیچکس بر آن سوار نشده؛ آن را باز کرده، بیاورید.

3 و هرگاه کسی به شما گوید چرا چنین می کنید، گویید خداوند بدین احتیاج دارد؛ بی تامل آن را به اینجا خواهد فرستاد.»

4 پس رفته کره ای بیرون دروازه در شارع عام بسته یافتند و آن را باز می کردند،

5 که بعضی از حاضرین بدیشان گفتند: «چه کار دارید که کره را باز می کنید؟»

6 آن دو نفر چنانکه عیسی فرموده بود، بدیشان گفتند. پس ایشان را اجازت دادند.

7 آنگاه کره را به نزد عیسی آورده، رخت خود را بر آن افکندند تا بر آن سوار شد.

8 و بسیاری رختهای خود و بعضی شاخه ها از درختان بریده، بر راه گسترانیدند.

9 و آنانی که پیش و پس می رفتند، فریاد کنان می گفتند: «هوشیعانا، مبارک باد کسی که به نام خداوند می آید.

10 مبارک باد ملکوت پدر ما داود که می آید به اسم خداوند. هوشیعانا در اعلی ' علیین.»

11 و عیسی وارد اورشلیم شده، به هیکل درآمد و به همه چیز ملاحظه نمود. چون وقت شام شد با آن دوازده به بیت عنیا رفت.

12 بامدادان چون از بیت عنیا بیرون می آمدند، گرسنه شد.

13 ناگاه درخت انجیری که برگ داشت از دور دیده، آمد تا شاید چیزی بر آن بیابد. اما چون نزد آن رسید، جز برگ بر آن هیچ نیافت زیرا که موسم انجیر نرسیده بود.

14 پس عیسی توجه نموده، بدان فرمود: «از این پس تا به ابد، هیچکس از تو میوه نخواهد خورد.» و شاگردانش شنیدند.

15 پس وارد اورشلیم شدند. و چون عیسی داخل هیکل گشت، به بیرون کردن آنانی که در هیکل خرید و فروش می کردند شروع نمود و تختهای صرافان و کرسیهای کبوترفروشان را واژگون ساخت،

16 و نگذاشت که کسی با ظرفی از میان هیکل بگذرد،

17 و تعلیم داده، گفت: «آیا مکتوب نیست که خانه من خانه عبادت تمامی امتها نامیده خواهد شد؟ اما شما آن را مغاره دزدان ساخته اید.»

18 چون رؤسای کهنه و کاتبان این را بشنیدند، در صدد آن شدند که او را چطور هلاک سازند زیرا که از وی ترسیدند چون که همه مردم از تعلیم وی متحیر می بودند.

19 چون شام شد، از شهر بیرون رفت.

20 صبحگاهان، در اثنای راه، درخت انجیر را از ریشه خشک یافتند.

21 پطرس به خاطر آورده، وی را گفت: «ای استاد، اینک درخت انجیری که نفرینش کردی خشک شده!»

22 عیسی در جواب ایشان گفت: «به خدا ایمان آورید،

23 زیرا که هرآینه به شما می گویم هر که بدین کوه گوید منتقل شده، به دریا افکنده شو و در دل خود شک نداشته باشد بلکه یقین دارد که آنچه گوید می شود، هرآینه هر آنچه گوید بدو عطا شود.

24 بنابراین به شما می گویم آنچه در عبادت سؤال می کنید، یقین بدانید که آن را یافته اید و به شما عطا خواهد شد.

25 و وقتی که به دعا بایستید، هر گاه کسی به شما خطا کرده باشد، او را ببخشید تا آنکه پدر شما نیز که در آسمان است، خطایای شما را معاف دارد.

26 اما هرگاه شما نبخشید، پدر شما نیز که در آسمان است تقصیرهای شما را نخواهد بخشید.»

27 و باز به اورشلیم آمدند. و هنگامی که او در هیکل می خرامید، رؤسای کهنه و کاتبان و مشایخ نزد وی آمده،

28 گفتندش: «به چه قدرت این کارها را می کنی و کیست که این قدرت را به تو داده است تا این اعمال را بجا آری؟»

29 عیسی در جواب ایشان گفت: «من از شما نیز سخنی می پرسم، مرا جواب دهید تا من هم به شما گویم به چه قدرت این کارها را می کنم.

30 تعمید یحیی از آسمان بود یا از انسان؟ مرا جواب دهید.»

31 ایشان در دلهای خود تفکر نموده، گفتند: «اگر گوییم از آسمان بود، هرآینه گوید پس چرا بدو ایمان نیاوردید.

32 و اگر گوییم از انسان بود،» از خلق بیم داشتند از آنجا که همه یحیی را نبی ای بر حق می دانستند.

33 پس در جواب عیسی گفتند: «نمی دانیم.» عیسی بدیشان جواب داد: «من هم شما را نمی گویم که به کدام قدرت این کارها را بجا می آورم.»

<< ← Prev Top Next → >>