کتاب مقدس, تثنیه , فصل 1. is available here: https://www.bible.promo/chapters.php?id=10154&pid=7&tid=1&bid=30
Holy Bible project logo icon
FREE OFF-line Bible for Android Get Bible on Google Play QR Code Android Bible

Holy Bible
for Android

is a powerful Bible Reader which has possibility to download different versions of Bible to your Android device.

Bible Verses
for Android

Bible verses includes the best bible quotes in more than 35 languages

Pear Bible KJV
for Android

is an amazing mobile version of King James Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible BBE
for Android

is an amazing mobile version of Bible in Basic English that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible ASV
for Android

is an amazing mobile version of American Standard Version Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

BIBLE VERSIONS / کتاب مقدس / عهد قديم / تثنیه

کتاب مقدس - Old Persian Version, 1815

اعداد تثنیه یوشع

فصل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34

1 این است سخنانی که موسی به آنطرف اردن، در بیابان عربه مقابل سوف، در میان فاران و توفل و لابان و حضیروت و دیذهب با تمامی اسرائیل گفت.

2 از حوریب به راه جبل سعیر تا قادش برنیع، سفر یازده روزه است.

3 پس در روز اول ماه یازدهم سال چهلم، موسی بنی اسرائیل را برحسب هرآنچه خداوند او را برای ایشان امر فرموده بود تکلم نمود،

4 بعد از آنکه سیحون ملک اموریان را که در حشبون ساکن بود و عوج ملک باشان را که در عشتاروت در ادرعی ساکن بود، کشته بود.

5 به آن طرف اردن در زمین موآب، موسی به بیان کردن این شریعت شروع کرده، گفت:

6 یهوه خدای ما، ما را در حوریب خطاب کرده، گفت: «توقف شما در این کوه بس شده است.

7 پس توجه نموده، کوچ کنید و به کوهستان اموریان، و جمیع حوالی آن از عربه و کوهستان و هامون و جنوب و کناره دریا، یعنی زمین کنعانیان و لبنان تا نهر بزرگ که نهر فرات باشد، داخل شوید.

8 اینک زمین را پیش روی شما گذاشتم. پس داخل شده، زمینی را که خداوند برای پدران شما، ابراهیم و اسحاق و یعقوب، قسم خورد که به ایشان و بعد از آنها به ذریت ایشان بدهد، به تصرف آورید.»

9 و در آن وقت به شما متکلم شده، گفتم: «من به تنهایی نمی توانم متحمل شما باشم.

10 یهوه خدای شما، شما را افزوده است و اینک شما امروز مثل ستارگان آسمان کثیر هستید.

11 یهوه خدای پدران شما، شما را هزار چندان که هستید بیفزاید و شما را برحسب آنچه به شما گفته است، برکت دهد.

12 لیکن من چگونه به تنهایی متحمل محنت و بار و منازعت شما بشوم.

13 پس مردان حکیم و عاقل و معروف از اسباط خود بیاورید، تا ایشان را بر شما رؤسا سازم.»

14 و شما در جواب من گفتید: «سخنی که گفتی نیکو است که بکنیم.»

15 پس رؤسای اسباط شما را که مردان حکیم و معروف بودند گرفته، ایشان را بر شما رؤسا ساختم، تا سروران هزاره ها و سروران صدها و سروران پنجاهها و سروران دهها و ناظران اسباط شما باشند.

16 و در آنوقت داوران شما را امر کرده، گفتم: دعوای برادران خود را بشنوید، و در میان هرکس و برادرش و غریبی که نزد وی باشد به انصاف داوری نمایید.

17 و در داوری طرفداری مکنید، کوچک را مثل بزرگ بشنوید و از روی انسان مترسید، زیرا که داوری از آن خداست، و هر دعوایی که برای شما مشکل است، نزد من بیاورید تا آن را بشنوم.

18 و آن وقت همه چیزهایی را که باید بکنید، برای شما امر فرمودم.

19 پس از حوریب کوچ کرده، از تمامی این بیابان بزرگ و ترسناک که شما دیدید به راه کوهستان اموریان رفتیم، چنانکه یهوه خدای ما به ما امر فرمود و به قادش برنیع رسیدیم.

20 و به شما گفتم: «به کوهستان اموریانی که یهوه خدای ما به ما می دهد، رسیده اید.

21 اینک یهوه خدای تو، این زمین را پیش روی تو گذاشته است، پس برآی و چنانکه یهوه خدای پدرانت به تو گفته است، آن را به تصرف آور و ترسان و هراسان مباش.»

22 آنگاه جمیع شما نزد من آمده، گفتید: «مردان چند، پیش روی خود بفرستیم تا زمین را برای ما جاسوسی نمایند، و ما را از راهی که باید برویم و از شهرهایی که به آنها می رویم، خبر بیاورند.»

23 و این سخن مرا پسند آمد، پس دوازده نفر از شما، یعنی یکی را از هر سبط گرفتم،

24 و ایشان متوجه راه شده، به کوه برآمدند و به وادی اشکول رسیده، آن را جاسوسی نمودند.

25 و از میوه زمین به دست خود گرفته ، آن را نزد ما آوردند، و ما را مخبر ساخته ، گفتند: «زمینی که یهوه خدای ما، به ما می دهد، نیکوست.»

26 لیکن شما نخواستید که بروید، بلکه از فرمان خداوند عصیان ورزیدید.

27 و در خیمه های خود همهمه کرده، گفتید: «چونکه خداوند ما را دشمن داشت، ما را از زمین مصر بیرون آورد، تا ما را به دست اموریان تسلیم کرده، هلاک سازد.

28 و حال کجا برویم چونکه برادران ما دل ما را گداخته ، گفتند که این قوم از ما بزرگتر و بلندترند و شهرهای ایشان بزرگ و تا آسمان حصاردار است، و نیز بنی عناق را در آنجا دیده ایم.»

29 پس من به شما گفتم: «مترسید و از ایشان هراسان مباشید.

30 یهوه خدای شما که پیش روی شما می رود برای شما جنگ خواهد کرد، برحسب هرآنچه به نظر شما در مصر برای شما کرده است.»

31 و هم در بیابان که در آنجا دیدید چگونه یهوه خدای تو مثل کسی که پسر خود را می برد تو را در تمامی راه که می رفتید برمی داشت تا به اینجا رسیدید.

32 لیکن با وجود این، همه شما به یهوه خدای خود ایمان نیاوردید.

33 که پیش روی شما در راه می رفت تا جایی برای نزول شما بطلبد، وقت شب در آتش تا راهی را که به آن بروید به شما بنماید و وقت روز در ابر.

34 و خداوند آواز سخنان شما را شنیده، غضبناک شد، و قسم خورده، گفت:

35 «هیچکدام از این مردمان و از این طبقه شریر، آن زمین نیکو را که قسم خوردم که به پدران شما بدهم، هرگز نخواهند دید.

36 سوای کالیب بن یفنه که آن را خواهد دید و زمینی را که در آن رفته بود، به وی و به پسرانش خواهم داد، چونکه خداوند را پیروی کامل نمود.»

37 و خداوند بخاطر شما برمن نیز خشم نموده، گفت که «تو هم داخل آنجا نخواهی شد.

38 یوشع بن نون که بحضور تو می ایستد داخل آنجا خواهد شد. پس او را قوی گردان زیرا اوست که آن را برای بنی اسرائیل تقسیم خواهد نمود.

39 و اطفال شما که درباره آنها گفتید که به یغما خواهند رفت، و پسران شما که امروز نیک و بد را تمیز نمی دهند، داخل آنجا خواهند شد، و آن را به ایشان خواهم داد تا مالک آن بشوند.

40 و اما شما روگردانیده، از راه بحرقلزم به بیابان کوچ کنید.»

41 و شما در جواب من گفتید که «به خداوند گناه ورزیده ایم؛ پس رفته ، جنگ خواهیم کرد، موافق هرآنچه یهوه خدای ما به ما امر فرموده است. و همه شما اسلحه جنگ خود را بسته ، عزیمت کردید که به کوه برآیید.

42 آنگاه خداوند به من گفت: «به ایشان بگو که نروند و جنگ منمایند زیرا که من در میان شما نیستم، مبادا از حضور دشمنان خود مغلوب شوید.»

43 پس به شما گفتم، لیکن نشنیدید، بلکه از فرمان خداوند عصیان ورزیدید، و مغرور شده، به فراز کوه برآمدید.

44 و اموریانی که در آن کوه ساکن بودند به مقابله شما بیرون آمده، شما را تعاقب نمودند، بطوری که زنبورها می کنند و شما را از سعیر تا حرما شکست دادند.

45 پس برگشته ، به حضور خداوند گریه نمودید، اما خداوند آواز شما را نشنید و به شما گوش نداد.

46 و در قادش برحسب ایام توقف خود، روزهای بسیار ماندید.

<< Prev Top Next → >>