کتاب مقدس, متّی , فصل 14. is available here: https://www.bible.promo/chapters.php?id=10943&pid=42&tid=2&bid=30
Holy Bible project logo icon
FREE OFF-line Bible for Android Get Bible on Google Play QR Code Android Bible

Holy Bible
for Android

is a powerful Bible Reader which has possibility to download different versions of Bible to your Android device.

Bible Verses
for Android

Bible verses includes the best bible quotes in more than 35 languages

Pear Bible KJV
for Android

is an amazing mobile version of King James Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible BBE
for Android

is an amazing mobile version of Bible in Basic English that will help you to read this excellent book in any place you want.

Pear Bible ASV
for Android

is an amazing mobile version of American Standard Version Bible that will help you to read this excellent book in any place you want.

BIBLE VERSIONS / کتاب مقدس / عهد جديد / متّی

کتاب مقدس - Old Persian Version, 1815

متّی مرقس

فصل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28

1 در آن هنگام هیرودیس تیترارخ چون شهرت عیسی را شنید،

2 به خادمان خود گفت: «این است یحیی تعمید دهنده که از مردگان برخاسته است، و از این جهت معجزات از او صادر می گردد.»

3 زیرا که هیرودیس یحیی را بخاطر هیرودیا، زن برادر خود فیلپس گرفته ، در بند نهاده و در زندان انداخته بود؛

4 چون که یحیی بدو همی گفت: «نگاه داشتن وی بر تو حلال نیست.»

5 و وقتی که قصد قتل او کرد، از مردم ترسید زیرا که او را نبی می دانستند.

6 اما چون بزم میلاد هیرودیس را می آراستند، دختر هیرودیا در مجلس رقص کرده، هیرودیس را شاد نمود.

7 از این رو قسم خورده، وعده داد که آنچه خواهد بدو بدهد.

8 و او از ترغیب مادر خود گفت که «سریحیی تعمیددهنده را اﻵن در طبقی به من عنایت فرما.»

9 آنگاه پادشاه برنجید، لیکن بجهت پاس قسم و خاطر همنشینان خود، فرمود که بدهند.

10 و فرستاده، سر یحیی را در زندان از تن جدا کرد،

11 و سر او را در طشتی گذارده، به دختر تسلیم نمودند و او آن را نزد مادر خود برد.

12 پس شاگردانش آمده، جسد او را برداشته ، به خاک سپردند و رفته ، عیسی را اطلاع دادند.

13 و چون عیسی این را شنید، به کشتی سوار شده، از آنجا به ویرانه ای به خلوت رفت. و چون مردم شنیدند، از شهرها به راه خشکی از عقب وی روانه شدند.

14 پس عیسی بیرون آمده، گروهی بسیار دیده، بر ایشان رحم فرمود و بیماران ایشان را شفا داد.

15 و در وقت عصر، شاگردانش نزد وی آمده، گفتند: «این موضع ویرانه است و وقت اﻵن گذشته. پس این گروه را مرخص فرما تا به دهات رفته بجهت خود غذا بخرند.»

16 عیسی ایشان را گفت: «احتیاج به رفتن ندارند. شما ایشان را غذا دهید.»

17 بدو گفتند: «در اینجا جز پنج نان و دو ماهی نداریم!»

18 گفت: «آنها را اینجا به نزد من بیاورید!»

19 و بدان جماعت فرمود تا بر سبزه نشستند و پنج نان و دو ماهی را گرفته ، به سوی آسمان نگریسته ، برکت داد و نان را پاره کرده، به شاگردان سپرد و شاگردان بدان جماعت.

20 و همه خورده، سیر شدند و از پاره های باقی مانده دوازده سبد پر کرده، برداشتند.

21 و خورندگان سوای زنان و اطفال قریب به پنج هزار مرد بودند.

22 بی درنگ عیسی شاگردان خود را اصرار نمود تا به کشتی سوار شده، پیش از وی به کناره دیگر روانه شوند تا آن گروه را رخصت دهد.

23 و چون مردم را روانه نمود، به خلوت برای عبادت بر فراز کوهی برآمد. و وقت شام در آنجا تنها بود.

24 اما کشتی در آن وقت در میان دریا به سبب باد مخالف که می وزید، به امواج گرفتار بود.

25 و در پاس چهارم از شب، عیسی بر دریا خرامیده، به سوی ایشان روانه گردید.

26 اما چون شاگردان، او را بر دریا خرامان دیدند، مضطرب شده، گفتند که خیالی است؛ و از خوف فریاد برآوردند.

27 اما عیسی ایشان را بی تامل خطاب کرده، گفت: «خاطر جمع دارید! منم ترسان مباشید!»

28 پطرس در جواب او گفت: «خداوندا، اگر تویی مرا بفرما تا بر روی آب، نزد تو آیم.»

29 گفت: «بیا!» در ساعت پطرس از کشتی فرود شده، بر روی آب روانه شد تا نزد عیسی آید.

30 لیکن چون باد را شدید دید، ترسان گشت و مشرف به غرق شده، فریاد برآورده، گفت: «خداوندا مرا دریاب.»

31 عیسی بی درنگ دست آورده، او را بگرفت و گفت: «ای کم ایمان، چرا شک آوردی؟»

متّی  14:31 - Jesus Walks on Water
Jesus Walks on Water
32 و چون به کشتی سوار شدند، باد ساکن گردید.

33 پس اهل کشتی آمده، او را پرستش کرده، گفتند: «فی الحقیقه تو پسر خدا هستی !»

34 آنگاه عبور کرده، به زمین جنیسره آمدند،

35 و اهل آن موضع او را شناخته ، به همگی آن نواحی فرستاده، همه بیماران را نزد او آوردند،

36 و از او اجازت خواستند که محض دامن ردایش را لمس کنند و هر که لمس کرد، صحت کامل یافت.

<< ← Prev Top Next → >>